اگر آن دیوار در نداشت چه می‌کنید؟

زندگی مانند سفریست که همه ما آن را می‌گذرانیم. هر کس راهی را انتخاب می‌کند و در هر راهی موانعی مانند دیوار وجود دارد. بعضی مسیرها موانع سستی دارند و برخی از راهها موانعی مانند یک دیوار بلند و مستحکم دارند.

در حقیقت مشکلاتی که ما در زندگی داریم همانند دیوارها، پیشرفت ما را برای رسیدن به هدف با سختی همراه می‌کنند. شماره و بزرگی موانع چندان مهم نیست. بلکه برخورد ما با سختیها مهم است. برخی از افراد هنگام رسیدن به دیوارها بدون تلاش چندانی برای گذشتن از دیوار، از ادامه مسیر نا امید می‌شوند و باز می‌گردند و به کامیابی نمی‌رسند.

اما افراد پیشرو و پیروز اغلب راهی برای عبور از دیوار پیدا می‌کنند. گروهی با نیرو و توان خود دیوارها را خراب می‌کنند. برخی با زیرکی با ایجاد زیرگذری از زیر دیوار عبور می‌کنند و یا با انداختن طنابی به بالای دیوار، از بالای دیوار می گذرند.

همیشه به یاد داشته باشید که :

اگر عزم ما راسخ باشد ، همیشه راهی بسوی پیروزی وجود دارد

هموار کوشش کنید جز افراد پیروز و برنده جامعه باشید. برای کسب پیروزی عزم راسخ و اراده پولادین نیاز است. همواره کوشش کنید در مواجه با مشکلات با نیروی فراوان از آنها بگذرید. هرگز اجازه ندهید موانع شما را متوقف کنند. در برخورد با سختیها باید بدانیم که در بیشتر موارد پس از گذشتن از سختیها پاداش ارزنده ای به دست می‌آوریم.

کشورهایی که ما امروزه آنها را در گروه کشورها پیشرفته می شناسیم با قبول سختیها و رنجهای بسیار توسط نسلهای گذشته خود به این جایگاه دست یافته‌اند. ما نیز اگر می‌خواهیم به پیشرفت و کامیابی دست پیدا کنیم باید خود را برای مبارزه با ناکامیها و سختیها آماده کنیم و خودمان به استقبال مبارزه با آنها بشتابیم. همواره پیروزیهای بزرگ با کوهی از مشکلات احاطه شده و برای رسیدن به آنها راهی جز شکستن سدها و مشکلات نیست.

در این جا داستان جالبی از سوئیچرو هوندا نقل می کنم

زندگی و فعالیت‌های سرمایه دار معروف ژاپنی، هوندا

چیرو هوندا در سال 1906 در روستایی کوچک، در ژاپن به دنیا آمد.

نام او «سوئیچرو هوندا» است. او بانی شرکت هوندا و سازنده اتومبیل ها و موتور سیکلت هایی به همین نام می باشد.

هوندا مطالعه خود را به مجله ای بنام دنیای چرخها محدود کرد. روزی هنگام ورق زدن آن مجله چشمش به یک آگهی استخدام افتاد. شرکت آرتی شوکاتی توکیو، به یک شاگرد تعمیر کار نیاز داشت. او از آن شرکت تقاضای کار کرد، که موافقت شد.

بیست ساله بود که مدیر به او پیشنهاد داد شعبه ای از شرکت آرت شوکاتی در دهکده اش باز کند. او مجبور بود که گاهی تمام شب را نیز کار کند.

هوندا به این فکر افتاد که در 30 سالگی نخستین اختراع خود را به ثبت برساند.

هوندا به این فکر افتاد که از رئیس خود جدا شود، تمام اندوخته خود را به خرید توکای شویکی اختصاص داد.

در سال 1938 آقای هوندا دانشجوی فقیری بود که آرزو داشت یک حلقه پیستون طراحی کند و آن را برای تولید به شرکت تویوتا بفروشد. او هر روز به دانشگاه می رفت و شبها تا دیروقت به طراحی پیستونش می پرداخت پس انداز کمش را هم صرف خرید قطعه برای طرحش میکرد. اما باز هم به جایی نرسیده بود، سرانجام مجبور شد جواهرهای زنش را هم بفروشد، پس از سالها تلاش او پیستونی را که مطمئن بود کارخانه تویوتا خواهد خرید، طراحی کرد اما تویوتا پیستون را نخواست.

هوندا در دانشگاه با تحقیر و تمسخر دانشجویان و استادان روبرو شد که او را بخاطر ساختن چنین وسیله مضحکی دیوانه می پنداشتند. آیا هوندا ناراحت و عصبانی بود ؟ خیلی

آیا وضع مالی اش هم بد بود ؟ بله خیلی بد !

آیا از کار دست کشید ؟ به هیچ وجه

بر عکس او دو سال دیگر صرف ادامه تحقیق های خود برای ساختن حلقه پیستونی بهتر کرد. او کلید موفقیت را داشت :

1) تصمیم گرفت که چه می خواهد

2) به فعالیت پرداخت

3) مدام روش کار خود را تغییر می داد و قابلیت انعطاف داشت

نخستین رینگ و پیستونهای او آنطور باید و شاید با استاندارد های معمول آن زمان مطابقت نمی کرد و قابل عرضه نبود. سنگینی بار مسئولیت کمی هوندا را خم کرده بود. پس از گذراندن دوره نقاهت، هوندا با کوله بار مختصری از اطلاعات فنی به کارخانه بازگشت تا تولید رینگ و پیستون رابا کیفیت برتر از سر بگیرد.او در این بازی برنده شد او موسسه تحقیقات هوندا را پایه گذاری کرد.

سرانجام، پس از بیش از دو سال، طرح خود را بهبود بخشیدو این بار تویوتا آن را خرید. پس از آن آقای هوندا تصمیم گرفت کارخانه تولید حلقه پیستون را تاسیس و راه اندازی کند. اما برای ساختن کارخانه احتیاج به سیمان داشت و دولت ژاپن هم که خود را برای جنگ جهانی دوم مهیا می کرد، دچار کمبود شدید سیمان شده بود اما هوندا عزم خود را جزم کرده بود تا این کارخانه را بسازد. او با گروهی از دوستانش هفته ها شبانه روز کار کرد تا راهی برای ساختن سیمان یافت. او کارخانه اش را ساخت و سرانجام توانست حلقه های پیستونش را تولید کند.

داستان هوندا به همینجا ختم نمی شود،در طول جنگ آمریکا کارخانه را بمباران کرد و بیشتر آن را نابود ساخت و او مجبور شد کارو کسبش را به تویوتا بفروشد. وقتی جنگ پایان گرفت، وضع کشور ژاپن بسیار آشفته بود، ذخایر کشور بسیار پایین آمده بود. گازوئیل جیره بندی شده و در بعضی مناطق، نایاب شده بود « آقای هوندا » حتی برای اتومبیلش گازوئیل نداشت تا برای خانواده اش از بازار خرید کند اما او بجای ناامید شدن، سوال برای نیرومندی از خودش پرسید: چه راه دیگری برای تامین غذای خانواده ام دارم ؟ چگونه میتوانم با استفاده از چیزهای کمی که هم اکنون دارم به بازار برسم ؟

«هوندا» موتور کوچکی در اتاقش دید.ناگهان به فکرش رسید آن را بر روی دوچرخه اش سوار کند، در آن لحظه بود که اولین موتور سیکلت جهان ابداع شد . او با اختراع جدیدش به بازار میرفت و برمی گشت، در طی زمان او تصمیم گرفت کارخانه جدیدی تاسیس کند و به تولید موتور سیکلت بپردازد، اما او پولی نداشت و وضع مالی ژاپن هم بسیار آشفته بود.« هوندا » چگونه میتوانست موفق شود؟

ولی هوندا بجای اینکه بگوید هیچ راهی نیست و ناامید شود ،به ایده ای جدید رسید.او تصمیم گرفت نامه ای به صاحبان فروشگاه های دوچرخه در سراسر ژاپن بنویسد و بگوید که برای تولید وسیله نقلیه جدید و ارزان و قابل استفاده برای همگان، طرحی دارد که می تواند تمام ژاپن را به حرکت در آورد، هوندا در نامه اش خواسته بود که صاحبان فروشگاهها در طرح او سرمایه گذاری کنند. از 18 هزار صاحب فروشگاه دوچرخه که نامه هوندا را دریافت کردند ،3 هزار نفر برایش پول فرستادند و او توانست اولین سری موتور سیکلت خود را تولید کند. به طور حتم فکر می کنید این طرح با موفقیت فراوانی روبرو شد ، مگر نه ؟ خیر این طور نیست.

هوندا با شکوفائی مجدد حرفه اش در سال 1948 ، یک کارگاه موتور سیکلت دایر کرد.

موتور سیکلت اولیه بیش از حد بزرگ و سنگین بود و تعداد محدودی آن را خریدند ، بنابراین هوندا با دیدن عیب موتور سیکلت ،بجای اینکه ناامید شود تغییر رویه داد. او تصمیم گرفت موتور سیکلت را سبکتر و کوچکتر کند « هوندا نام محصول کوچک شده را بچه خرس گذاشت . موتور سیکلت جدید بلافاصله در سراسر کشور مورد استقبال قرار گرفت و جایزه امپراتوری را برای هوندا به ارمغان آورد، همه با حسرت به او نگاه میکردند و به شانس او در رسیدن به چنین طرحی غبطه می خوردند.

آیا هوندا با خوش شانسی به اینجا رسیده بود ؟ یا خیر . او با کار سخت و آگاهی صحیح به موفقیت دست یافت و امروزه شرکت هوندا از موفقترین شرکتهای دنیاست. چون آقای هوندا هرگز تسلیم و ناامید نشد،

او مطمئن بود که اگر انسان عزم خود را جزم کند،همیشه راهی برای پیروز شدن وجود خواهد داشت.

چند سال بعد تولیدات شرکت هوندا همه جا پیچید و مدلهای گوناگون آن به بازار های جهان عرضه شد. شرکت هوندا در سال 1962 به طور رسمی اعلام کرد که به جرگه تولید کنندگان اتومبیل پیوسته است. زندگی هوندا را با دستور العمل هایی که برای کسب موفقیت در پنج عبارت زیر خلاصه کرده به پایان می رسانیم.

1- همواره بلند نظر و با نشاط باشید.

2- به نظرهای معقول اهمیت دهید، به اندیشه های تازه توجه داشته باشید و اوقات خود را صرف بهبود تولید کنید.

3- کارتان را دوست داشته باشید و بکوشید تا آنجا که ممکن است کار را برای خود دلپذیر کنید.

4- بی وقفه تلاش کنید تا آهنگی موزون و آرام به کار خود بدهید.

5- ارزش تحقیق و تلاش را در نظر داشته باشید. 

منبع:اراده